«منتظر رسیدن حکم الهی هستم»
وقتی ابوبکر و عمر از ایشان خواستگاری کردند، رسول اکرم (ص) فرمودند: «او هنوز کوچک است». وقتی عبدالرحمان بن عوف وی را خواهان شد، پیامبر اکرم (ص) پاسخی نداده و روی گردانیدند.
متقی هندی در «کنزالعمال ج 2 ص 99» از انس بن مالک نقل می کند که ابوبکر روزی به حضور رسول اکرم (ص) آمد و در مقابل ایشان نشست و گفت: یا رسول الله! سبقت مرا در اسلام و نیز دلسوزی و خیرخواهی مرا برای اسلام می دانید و من چنین و چنانم و ….. رسول مکرم اسلام فرمودند: «چرا این سخنان را بر زبان می آوری و هدفت چیست؟» عرض کرد: حضرت فاطمه (س) را به من تزویج نما. پیامبر عظیم الشان (ص) سکوت فرمودند و از وی روی برگردانیدند. ابوبکر بازگشت و به عمر گفت: هلاک شدم. پرسید: مگر چه اتفاقی افتاده؟ گفت: فاطمه (س) را خواستگاری کردم. ولی پیامبر (ص) از من روی برگردانیدند. عمر گفت: همین جا باش تا من بروم و آنچه را تو از پیامبر (ص) خواستی، بخواهم. پس به نزد رسول اکرم (ص) رفت و در مقابل او نشست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! پیشگامی مرا در قبول اسلام و نیز خیرخواهیم را برای اسلام می دانی و نیز می دانی که من چنین و چنانم. نبی مکرم (ص) فرمودند: «این سخنان برای چیست؟» عرض کرد: فاطمه (س) را به من تزویج نما. پیامبر اکرم از او نیز روی برگردانیدند. عمر به سوی ابوبکر برگشت و گفت: پیامبر منتظر فرمان خدا در مورد فاطمه (س) است. هیثمی در «مجمع الزوائد» نقل می کند که ابوبکر و عمر هریک به دختران خود گفتند: فاطمه (س) را از رسول خدا (ص) خواستگاری کنند و هر نوبت پیامبر مکرم (ص) فرمودند: «منتظر فرمان هستم».
پیامبر (ص) می دیدند که خواستگاران یکی پس از دیگری از ادواج حضرت فاطمه (س) مایوس شده و در چنین زمانی بود که سعد بن معاذ به سراغ علی بن ابیطالب (ع) رفت و به او که در یکی از بوستان های مدینه مشغول کار بود، چنین گفت: یا علی! چه چیز مانع از آن است که فاطمه (س) را از پسر عمویت خواستگاری نمی کنی؟
ادامه دارد
صفحات: 1 · 2
[چهارشنبه 1391-07-26] [ 10:51:00 ب.ظ ]