نكته برجسته ديگر اين كه مهمترين ضربه را رزمندگان اسلام در نقطهاي به دشمن زدند كه نقطه تجمع و عمده قواي آنها بود و ستون فقرات منطقه علمياتي محسوب ميشد، در منطقه ايستگاه حسينيه و جاده خرمشهر فشار زيادي بر دشمن وارد آمد و اينجا جايي بود كه دشمن تصور نميكرد، چون معمولا همه فكر ميكنند منطقه مركزي امن است، اما اين جا برعكس بود و دشمن مجبور به عقب نشيني شد.
در عين حال كه در اين عمليات يك شهر مهم و حساسي چون خرمشهر آزاد ميشود، اما بصره هم تهديد ميشود و دشمن در آن ايام نه تنها براي بصره، بلكه نگران بغداد ميشود و در خاطرات صدام هست كه گفته ما زماني كه خرمشهر را ترك كرديم يك تيپ بيشتر براي دفاع از بغداد نداشتيم. مسئله بعدي و مهم در اين عمليات اين است كه در مرحله سوم، دشمن با عقبنشيني از جفير مواضع پدافندي جديدي تشكيل ميدهد و در روز 19 ارديبهشت سال 61 بچهها تك هماهنگ شدهاي براي آزادي خرمشهر انجام مي دهند، اما موفق نميشوند. فشارهاي دشمن عموما به اين صورت بوده كه با حمله نيروهاي زرهي به پياده، درصدد تجزيه نيروهاي پياده به گروههاي كوچك و در نهايت از بين بردن آنها بود، يعني نبرد تن و تانك روي ميدهد و در كل ما در عمليات بيتالمقدس نزديك به هفت هزار نفر شهيد ميدهيم.
در مرحله سوم عمليات تلاش عراق اين بود كه جلوي عمليات بعدي را بگيرد و در اين فعل و انفعالات پاسگاه شهابي را تصرف ميكند. چهار روز تبليغات گستردهاي از سوي رسانههاي غربي و كشورهاي عربي صورت ميگيرد. در اجلاس سران كشورهاي عربي خليج فارس بررسي ميكنند كه چه كاري ميتوانند براي صدام انجام دهند تا حركات جديدي انجام شود. بعد از چهار روز كه مباحث بينتيجه ميماند واجلاس به رياض كشيده ميشود، با عمليات متقابل از سوي نيروهاي اسلام، پاسگاه شهابي آزاد ميشود و در نهايت در مرحله چهارم عمليات، خرمشهر آزاد ميشود.
معمولا در فضاهاي رسانهاي وقتي مباحث را بررسي ميكنيم ميبينيم كه اين فضاها تاثيرات خود را ميگذارد مثلا در عمليات بيتالمقدس قرارگاه كربلا از سوي روزنامههاي وقت تحت فشار بود كه آيا مثلا فردا خرمشهر آزاد ميشود يا چند ساعت ديگر خرمشهر آزاد ميشود يا نه تا ما بتوانيم خبر آن را ا منعكس كنيم. نقش رسانه خيلي مهم است در اين كه اخبار را طوري منتقل كنند كه بر مسوولان فشار نيايد و دشمن نيز سوء استفاده نكند.
ادامه دفاع بعد از آزادسازي خرمشهر
اين مسئله را ميتوان از چند جهت بررسي كرد اما من به دو بعد نظامي و سياسي آن اشاره ميكنم.
در بعد نظامي، اصلي به نام تامين داريم كه ميگويد شما براي امنيت دادن به يك هدف (شهر ،ارتفاع و…) بايد آن قدر دشمن را به عقب برانيد تا تيرهاي مستقيم و منحني زن نتواند به آن هدف يا شهر صدمه بزند و آنجا را زير آتش بگيرد. در عمليات بيتالمقدس خرمشهر آزاد شده بود، اما دشمن در مسافتي آن طرفتر موضع گرفته بود.
مطلب دوم مربوط به بعد سياسي است. در اين بحث، هيچ مقام رسمي كه بتواند اين تضمين را در آن زمان بدهد، نبوده است و فقط حرفهاي رسانهاي بوده است، هيچ كس نيامد به ما بگويد بعد از آزادسازي خرمشهر جبران مافات ميكنيم و اگر سير فرمايشات حضرت امام (ره) را در طول جنگ تا پذيرش قطعنامه را بررسي كنيد، ميبينيد كه دشمن قابل اعتماد نبوده است. حتي بعد از پذيرش قطعنامه با هزار دستگاه تانك تا سه راه حميديه رخنه كرده بود. بنابراين جنگ با قطعنامه متوقف نشد بلكه با يك عمليات اساسي رزمندگان در جنوب و انهدام نيروي دشمن متوقف شد، آنها خيال ميكردند ما در موضع ضعف قرار داريم كه قعطنامه را پذيرفتيم.ردر ماجراي نامه اخير رييس جمهور هم چه بسا آمريكايي ها چنين احساسي داشته باشند.
وقتي قطعنامه 598 را پذيرفتيم، دشمن دوباره حمله كرد، اما بچهها دشمن را ظرف چند ساعت بيرون كردند و بعد از اين ماجرا عراق تيرش به سنگ خورد و آخرين تيرش را هم با حمله منافقين رها كرد و باز هم موفق نشد. بنابراين دشمن نشان داده بود هميشه زبان زور را ميفهمد و اگر ما از موضع قدرت با آنها برخورد نميكرديم، نميتوانستيم او را متوقف كنيم. در ماجراي خرمشهر هم فرصت براي ما استثنايي بود، چون دشمن در موضع ضعف بود.
از نظر نظامي دو اصل ديگري وجود دارد به نام اصل استفاده از موفقيت و اصل تعاقب. اصل تعاقب ميگويد: دشمن را تا حدي كه ممكن است تعقيب كنيد تا ميل جنگيدن در او از بين برود و اين در حالي است كه مناطقي مانند نفت شهر، ارتفاعات آغ داغ و برخي مناطق مرزي در اختيار آنها بود و اينها مانع بود تا به آنها حسن نيت داشته باشيم، چرا كه نشان مي داد دشمن هنوز ميل به جنگ دارد.
اصل استفاده از موفقيت نيز ميگويد: شما وقتي در يك عمليات موفق شديد بايد حداكثر استفاده را از موفقيت به دست آمده به عمل آوريد تا اراده جنگ در دشمن از بين برود، اين در مورد عراق صادق نبوده است. ضمن اين كه صدام يك انسان اهل فريب بود و اين بارها بعدها به اثبات رسيد (مثلادر حمله به كويت). وقتي او به دوست نيز خود رحم نكرد، چطور ميتوانست در برابر ايران صداقت داشته باشد.؟
به طور كلي ارزيابيهايي كه امسال داشتم احساس كردم، افراد اقناع شدهاند، چون ما سوالاتي از قبيل اين كه چرا جنگ بعد از آزادسازي خرمشهر ادامه يافت؟ نديدم و اين نشان ميهد به اندازه كافي به اين سوالات پاسخ داده شده است.
چرا بعد ازآزادسازي ،خرمشهر به بصره حركت نكرديم؟
اين طور نبود كه ما در عمليات آسيب نديده باشيم. آسيب ديده بوديم ;و بايد خودمان را بازسازي ميكرديم كه با اين كار به عمليات رمضان رسيديم و از سوي ديگر بعد از رسيدن به مرزهاي بينالمللي بايد بررسي ميشد آيا ما بايد به خاك عراق وارد شويم يانه؟
اينجا ذكر يك نكته ضروري است و آن جنگ پاك است، چون ما همه جا پاكي را در رزم رزمندگان اسلام ميبينيم. نگاهي به استفتائات رزمندگان اسلام بعد از ورود به خاك عراق بكنيد خيلي جالب است! مثلا سوال ميكنند آيا نمازي كه بر روي خاك عراق ميخوانيم صحيح است و خاك آن غصبي تلقي نميشود؟ اين نشان ميدهد كه چقدر اين نگاه مقدس و پاك بوده است و بايد از نظر جامعهشناسي و فهم معارف بازنگري شود. يا رزمندهاي كه لباس به غنيمت گرفته سوال ميكرد با اين غنيمت چه بايد كرد؟ خيلي از اين موارد وجود دارد.
در عمليات بيتالمقدس توان ما براي دو عمليات متمركز نشده بود، بلكه براي يك عمليات متمركز شده بود و آن هم خودش عمليات سنگيني بود. در تمام مراحل بيتالمقدس ارتش و سپاه دوشادوش هم عمل كردند و در خيلي از موارد و در طرحها و برنامههاي تصويب شده، كارشناسان يك نظر را داشتند. شناساييهاي صورت گرفته مشترك و نگاه واحد بود. حالا ممكن است كه در برخي تاكتيكها اختلاف نظر بوده باشد كه از تجارب و تعاليم افراد ناشي ميشد. در عمليات بيتالمقدس در قرارگاه كربلا هيچ منيتي نبود حتي در جزئيات هم شهيد صياد نظر ميداد.بنده شاهد بودم وقتي خاكريزي دور همين قرارگاه ميزدند، شهيد صياد كه درآن زمان فرمانده نيروي زميني ارتش بود. روز اول يا دوم عمليات بود شهيد صياد ايستاده بود و شخصا به راننده ميگفت، مثلا ارتفاع و عرض خاكريز چقدر باشد، اين جزئيات را را يادآوري ميكرد. با خودم گفتم عجب حوصلهاي دارد، فرماندهي نيروي زميني ارتش است، اما چقدر به نكات ريز حساس است كه مبادا خسارتي وارد شود. يعني با تدبير،دقت و نظم، مسائل بررسي ميشد و كار، كار جمعي بود، و هيچ كس نميتواند بگويد خرمشهر را من آزاد كردم، همانطوري كه امام فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد كرد.
تا عمليات خيبر بيشتر به اين ميانديشيديم كه دشمن كجا را اشغال كرده تا به او حمله كرده و مناطق اشغالي را پس بگيريم.يعني زمين براي ما تعيين كننده بود، وقتي بخش اعظمي از خاك كشورمان از دست عراق آزاد شد،ه به اين نكته توجه كرديم كه دشمن در كجا مستقر است؟.
امام راحل جنگ اسرائيل را كه بعد از بيتالمقدس به جنوب لبنان حمله كرد و تا بيروت هم آمد، از زاويه ديگري ميديدند و آن اين كه استكبار ميخواهد ما را از تنبيه صدام باز بدارد و ما را تجزيه قوا بكند و اين اصل از اصول نظامي پذيرفته شده است كه تمركز قوا در صحنه عمليات براي شكست خط دشمن لازم است و با توجه به علايق ما به كشورهاي اسلامي، بنا بود ما را از جبهه اصلي خارج كنند كه امام راحل آن جمله معروف را فرمودند و مدتها شعار رزمندگان بود و من معتقدم اين شعار از زوايه ديگري امروز معنا دارد و ما بايد اين شعار را زنده بداريم كه راه قدس از كربلا ميگذرد.
صفحات: 1 · 2
[چهارشنبه 1391-07-05] [ 09:19:00 ب.ظ ]