خیلی وقتها وقتی شب خسته و کوفته به خونه برمی گردی ، نه نای حرکت داری و نه نفس صحبت کردن . اما تا حالا شده از خودت بپرسی چقدر از خستگی تو نتیجه کار مفید و به درد بخوره و چقدرش …

استاد فلسفه از حرکت و زمان می گفت . اینکه رابطه میان این دو نسبت میان مبهم و معین است .زمان پدیده ای که به طفیل حرکت پدید می آید و وجودی جدای از آن ندارد.

ادامه مطلب :

حرکت اتومبیل را مثال زد و گفت : وقتی گفته می شود اتومبیل مسافت میان تهران تا قم را در دو ساعت طی کرد مقصود آن است که زمان وقوع این حرکت بر جزئی از زمان حرکت شبانه روزی که معادل با دو ساعت است منطبق می گردد. نه اینکه یک زمان واحد و مستمری وجود داشته باشد که حوادث دیگر در آن واقع شوند به گونه ای که نسبت میان آن دو نسبت میان ظرف و مظروف باشد .>

بعد از اون جلسه وقتی استاد ضمن بحث «علت غایی »گفت:حرکت ذاتا مطلوب نیست یعنی هیچ چیزی حرکت را برای حرکت نمی خواهد بلکه برای دستیابی به نتیجه و غایت به آن متوسل می شود ؛ و وقتی بحث را به اینجا ختم کرد که « اگر شیئ می توانست بدون حرکت به آن غایت دست پیدا کند هرگز حرکت نمی کرد»؛ از خودم پرسیدم : تکلیف حرکتها و خستگی های بی فایده خیلی از آدمها چی می شه ؟

جواب دادم : جا موندن از زمان !

و بعد نشستم که حساب کنم تا حالا چقدر حرکتی همراه با نتیجه داشته ام و تا حالا چند ساعت با کاروان زمان همراهی کرده ام .

مریم سلیمانی

همکار آموزش مدرسه علمیه جامعه النور

موضوعات: مطالب دیگر  لینک ثابت



[سه شنبه 1390-03-31] [ 12:35:00 ب.ظ ]