*دلی که شکست صدای آهش را تنها خدا می شنود ، آرام آرام ترک براشت ومرهمش گوش سپردن خالق بی همتا به زمزمه های خدا خدای بنده است. هق هق قلب ، بغض گلو، اشک در چشمان بیتاب سرازیر می شد وبر کف دستانی جاری می شد که شبانگاهان ازآه این دل شکستگی در خم سجاده ای معبودش را به همدردی فرا می خواند.
*کاش می توانستم هستی خویش را در آدینه ای به نامت زنم وکلید این خزینه ارادت را در کشکول انتظار ذخیره ساختم تا هویت یک مهاجر شیفته ی دشت منتظر را بدرقه نگاه آسمانی ات سازم.کاش می توانستم عشق را به نشانه قداست دل تقدیم نظاره هایت سازم ای مولا مهدی جان.
*گذشت ثانیه ها می گوید که باید تخم واژه ای کاش را در ضمیر انسانها درو کرد ومحصول امید وتلاش را کشت کرد. هویت وفطرت بنده را به تصویر کشید تا در ذهن خویش بسپارد ودمی از نازیبایی های اخلاقی که به رسم ایمان به یدک کشیده می شود را به دور بیفکند ونوای ایمان الهی را متجلی تر از هر منشور ی در وجودشان حک نمایند.
صدیقه امینی ، مدرسه علمیه الزهرا گلدشت ، تلفن 09136849938

به منتظران بگویید امام حسین علیه السلام را منتظرانش کشتند.

3.به منتظران بگویید، منتظران دیگری را تربیت کنند اینکه بنشینند و دست و روی دست بگذارند کاری از پیش نمی برند. انتظار پویا داشته باشند
1.کاش می توانستم تسلی دهم دخترک فال فروش سر چهار راه خانه امان را وقتی نگاهش به نگاه دختر متوقع و لوس همسایه امان گره می خورد.
5.گذشت ثانیه ها می گوید روزی می رسد که دیگر حساب و کتاب کرده و نکرده هایت با خودت نیست، محاسبه می شوی به عدالت یا محبت حسابگر حسابگران!