بهشت وجهنم

فردی از پروردگار درخواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد.

خداوند دعای او را مستجاب کرد. در عالم شهود او وارد اتاقی شد که جمعی از مردم در اطراف دیگ بزرگ غذا نشسته بودند. همه گرسنه و ناامید و در عذاب بودند. هر کدام قاشقی داشت که به دیگ می رسید ولی دسته قاشق ها بلند تر از بازوی آنها بود به طوریکه نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند.

آنگاه ندا آمد: اکنون بهشت را نظاره کن.

او به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد اتاق شد.

دیگ غذا……جمعی از مردم……همان قاشق های دسته بلند…….ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند.

آن مرد گفت نمی فهمم!!! چرا مردم اینجا شادند،در حالیکه در اتاق دیگر بدبختند، با آنکه همه چیزشان یکسان است؟

ندا آمد که: در اینجا آنها یاد گرفته اند که یکدیگر را تغذیه کنند.هر کس با قاشقش غذا در دهان دیگری می گذارد،چون ایمان دارد کسی هست که در دهانش غذایی بگذارد.

موضوعات: نکته روز  لینک ثابت



[چهارشنبه 1390-02-28] [ 09:09:30 ق.ظ ]