بهر حال در زندگى هر يك از ائمه عليهم السلام بايد ابعاد مختلف حقايق وجودى آن بزرگواران را در نظر داشت،و همچنانكه تاريخ زندگى پيامبران را كه اعمالشان در سرچشمه‏ى وحى ريشه داشت،نمى‏توان با همان معيارها كه سرگذشت پادشاهان و جباران و سياستمداران را بررسى مى‏كنند سنجيد،زندگى اوصيا و امامان نيز با معيار زندگى مردان عادى قابل تبيين نيست چرا كه اوصيا و امامان نيز مانند پيامبران از عامل بزرگ ارتباط ويژه با خداى جهان برخوردار بودند.
هيئت تحريريه مؤسسه‏ى اصول دين قم
امام ابو الحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام
روز يازدهم ماه ذيقعده سال 148 هجرى در مدينه در خانه‏ى امام موسى بن جعفر (ع) فرزندى چشم به جهان گشود (1) كه بعد از پدر تاريخساز صحنه‏ى ايمان و علم و امامت‏شد.او را«على ناميدند و در زندگى به‏«رضا»معروف گشت.
مادر گرامى او«نجمه‏» (2) نام دارد،و در خردمندى و ايمان و تقوى از برجسته‏ترين بانوان بود (3) ، اصولا امامان پاك ما همگى از نسل برترين پدران بودند و در دامان پاك و پر فضيلت گرامى‏ترين مادران پرورش يافتند.
امام رضا عليه السلام در سال 183 هجرى،پس از شهادت امام كاظم (ع) در زندان هارون،در سن سى و پنج‏سالگى بر مسند الهى امامت تكيه زد و عهده دار پيشوايى امت‏شد.امامت آن گرامى همانند ساير ائمه‏ى معصومين عليهم السلام،به تعيين و تصريح رسول خدا صلى الله عليه و آله،و با معرفى پدرش امام كاظم (ع) بود،امام كاظم عليه السلام پيش از دستگيرى و زندان،مشخص كرده بود كه هشتمين امام راستين و حجت‏خدا در زمين پس از او كيست،تا پيروان و حقجويان در ظلمت نمانند و به كجروى و گمراهى نيفتند.
«مخزومى‏»مى‏گويد:امام موسى بن جعفر عليهما السلام‏ما را احضار فرمود و گفت:
-آيا مى‏دانيد چرا شما را طلبيدم؟
-نه!
-خواستم تا گواه باشيد كه اين پسرم-اشاره به امام رضا (ع) -وصى و جانشين من است… (4)
«يزيد بن سليط‏»مى‏گويد:براى انجام عمره به مكه مى‏رفتيم،در راه با امام كاظم روبرو شديم، و به آن حضرت عرض كردم:اين محل را مى‏شناسيد؟
فرمود:آرى.تو نيز مى‏شناسى؟
عرض كردم:آرى من و پدرم در همين جا شما و پدرتان امام صادق عليه السلام را ملاقات كرديم و ساير برادرانتان نيز همراه شما بودند،پدرم به امام صادق عرض كرد:پدر و مادرم فدايتان،شما همگى امامان پاك ما هستيد و هيچ كس از مرگ دور نمى‏ماند،به من چيزى بفرما تا براى ديگران باز گويم كه گمراه نشوند.
امام صادق به او فرمود:اى ابو عمارة!اينان فرزندان منند و بزرگشان اين است-و به سوى شما اشاره كرد-در او حكم و فهم و سخاوت است،و به آنچه مردم نيازمندند علم و آگاهى دارد،و نيز به همه‏ى امور دينى و دنيوى كه مردم در آن اختلاف كنند داناست،اخلاقى نيكو دارد و او درى از درهاى خداست…
آنگاه به امام كاظم عرض كردم:پدر و مادرم فدايتان،شما نيز مانند پدرتان مرا آگاه سازيد (و امام بعد از خود را معرفى كنيد) .
امام-پس از توضيحى در مورد امامت كه امرى الهى است و امام از طرف خدا و پيامبر (ص) تعيين مى‏شودفرمود:«الامر الى ابنى على سمى على و على‏»پس از من امر امامت‏به پسرم‏«على‏»مى‏رسد كه همنام امام اول‏«على بن ابيطالب‏»و امام چهارم‏«على بن الحسين‏»است. ..
در آن هنگام خفقان سنگينى بر جامعه‏ى اسلامى حكمفرما بود،و بهمين جهت امام كاظم (ع) در پايان كلام خود به‏«يزيد بن سليط‏»فرمود:اى يزيد!آنچه گفتم نزد تو چون امانتى محفوظ بماند و جز براى كسانى كه صداقتشان را شناخته باشى باز گو مكن.
«يزيد بن سليط‏»مى‏گويد پس از شهادت امام موسى بن جعفر (ع) خدمت امام رضا شرفياب شدم،پيش از آنكه چيزى بگويم فرمود:اى يزيد!مى‏آيى به عمره برويم؟
عرض كردم:پدر و مادرم فدايتان،اختيار با شماست،اما من خرج سفر ندارم.
فرمود:مخارج سفرت را من مى‏پردازم.
با آن حضرت به سوى مكه رهسپار شديم،و به همانجا كه امام صادق و امام كاظم را ملاقات كرده بودم رسيديم…و داستان ملاقات با امام موسى بن جعفر و آنچه شنيده بودم براى آن حضرت شرح دادم…

صفحات: · 2

موضوعات: 14معصوم  لینک ثابت



[دوشنبه 1391-07-03] [ 10:21:00 ب.ظ ]