…سالها می گذرد و درد سنگین غربت روح لطیف آسمانی ترین نگاه ها را می آزارد. در انتظار جوانه ای سبز بودن، روح حرکت را در کالبد مرده ی جسم می دمد و هر روز این تنه خسته را برای رسیدن به دیدار، به دیدن شکوفه های زیبا و سپید، تازه تر ، با نشاط تر می کند، ولی تا زمانی که بذری کاشته نشود، تا آن زمان که درختی آبیاری نشده، کجا امید سبزی و جوانه زدن وجو خواهد داشت.

ادامه مطلب :

باید در دل تاریک این دنیا چراغی افروخت، حتی شمعی روشن کرد تا از دریچه ی آشوب و ظلمت، نوری، امیدی، به رهایی، پنجره ای به سوی وجود پر برکت آن منجی باز نمود.

آنکه سالهاست در فراموشی این انسان ها غم غربت خود را فرو می خورد. صبر جمیل و باور نکردنیش همچنان در امتداد قرون مدفون می شود. صبری بیشتر از آنچه ایوب در طول عمری طبیعی به نمایش گذاشت، صبری بیشتر از تحمل بت پرستی مکیان، صبری بی نهایت تر از 25 سال سکوت علی، بیشتر از کشیدن بار هرج و مرج و نامردمی این پست مردمان. او همچنان آرام و تنها چشم انتظار قدم هایی است که بدانند انتظار یعنی حرکت.

بدانند آنچه نقش ظلمت را از صفحه دلشان می زدابد، آن است که سعی کنند حتی لحظه ای بهترین باشند نه آنکه همه چیز را به دست تقدیر نامفهوم قرون بسپارند و درد این وا افتادگی و رخوت را بر دل این منجی چیره کنند و به جای آنکه یاری باشند برای دست های مهربانش، زنجیری می شوند بر دل پر دردش.

مرجان سادات حر«معاونت پژوهش مدرسه علمیه جامعه النور»

موضوعات: دل نوشته  لینک ثابت



[شنبه 1390-03-07] [ 09:50:23 ق.ظ ]